loading...
سایت فرهنگی مذهبی نوید ۳۱۳
آخرین ارسال های انجمن
Admin بازدید : 477 چهارشنبه 16 مرداد 1392 نظرات (1)

بسم الله الرحمن الرحیم

علامه جعفری

از محمد تقی جعفری که از بزرگترین فیلسوفان مسلمان بودند و سال ۱۳۷۷ فوت کردند روایات و خاطرات مختلفی نقل کردند مثلا از تواضعات و فروتنی او که دوست نداشت دیگران او را با القاب دانشمند - فیلسوف -علامه و… خطاب کنند تا کمک های او به افراد نیازمند یا خوش قولی او که حتی در روزی که دخترش فوت کرده بود و برنامه سخنرانی او در دانشگاه گذاشته شده بود برنامه را کنسل نکرد و گفت من قول داده ام...

 اما یکی از جالبترین خاطرات علامه جعفری از دوران جوانی اش و دیدن عکس زیباترین دختر دنیا است که اینگونه است:

از علامه محمد تقی جعفری می پرسند چی شد که به این کمالات رسیدی ؟!

 ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میکنن و اظهار میکنند که هر چه دارند از کراماتی ست که بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده :«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم . خیلی مقید بودیم که ، در جشن ها و ایام سرور ، مجالس جشن بگیریم ، و ایام سوگواری را هم ، سوگواری می گرفتیم ، یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا می خواندیم و یک شربتی می خوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می دادیم . یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی ، که نجف آبادی بود ، معدن ذوق بود . او که ، می آمد من به الکفایه ، قطعا به وجود می آمد جلسه دست او قرار می گرفت .
آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (۱۰ الی ۲۱ مرداد ) که ما خرما پزان می گوییم نجف با ۲۵ و یا ۳۵ درجه خیلی گرم می شد . آنسال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه های بوجود آمده بود که ، عربهای بومی را اذیت می کرد ما ایرانیها هم که ، اصلا خواب و استراحت نداشتیم . آنسال آنقدر گرما زیاد بود که ، اصلا قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود . تقریبا هم مخروبه بود . من فروردین را در آنجا بطور طبیعی مطالعه می کردم و می خوابیدم . اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود . گرما واقعا کشنده بود ، وقتی می خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که وردست نان را از داخل تنور بر می دارم ، در اقل وقت و سریع !
با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع ، در بغداد و بصره و نجف ، گرما ، تلفات هم گرفته بود ، ما بعد از شب نشستیم ، شربت هم درست شد ، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که ، کتابی هم نوشته بنام « شناسنامه خر » آمد. مدیر مدرسه مان ، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود ، به آقا شیخ علی گفت : آقا شب نمی گذره ، حرفی داری بگو ، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد .
عکس یک دختر بود که ، زیرش نوشته بود « اجمل بنات عصرها » « زیباترین دختر روزگار » گفت : آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می کنم . اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید – از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد – و هزار سال هم زندگی کنید . با کمال خوشرویی و بدون غصه ، یا اینکه جمال علی (ع) را مستحبا زیارت و ملاقات کنید . کدام را انتخاب می کنید .
سوال خیلی حساب شده بود . طرف دختر حلال بود و زیارت علی (ع) هم مستحبی . گفت آقایان واقعیت را بگویید . جا نماز آب نکشید ، عجله نکنید ، درست جواب دهید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت : سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئی ها؟معلوم شد نظر آقا چیست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه می افتاد. نفر سوم گفت : آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (ع) معروف است که فرموده اند « یا حارث حمدانی من یمت یرنی » (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات می کند) پس ما انشاالله در موقعش جمال علی (ع) را ملاقات می کنیم! باز هم همه زدند زیر خنده، خوب ذوق بودند. واقعا سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت : آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت : بلی گفت : والله چه عرض کنم (باز هم خنده حضار ) نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم : من یک لحظه دیدار علی (ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی دهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجره ام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه ای که شیعه و سنی درباره امام علی (ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت : این آقا خود علی (ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت : آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی خواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم می خوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل ( مدیر ) را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت : آقا دیگر از این شوخی ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است».


شادی روح علامه جعفری و علمای اسلام صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محد وعجل فرجهم

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
نظرسنجی
نظر شما کاربران و دوستان عزیز درمورد این سایت چیه؟
شما بیشتر به چه مطالبی علاقه دارید؟
انجمن سایت
آمار سایت
  • کل مطالب : 561
  • کل نظرات : 185
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 37
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 65
  • بازدید امروز : 50
  • باردید دیروز : 108
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 50
  • بازدید ماه : 3,378
  • بازدید سال : 30,252
  • بازدید کلی : 533,448
  • کدهای اختصاصی
    اوقات شرعی
    ابزار هدایت به بالای صفحه
    کانال ما در آپارات
    کانال ما در آپارات

    بنر و لوگوهای دوستان
    ریز نوشت

    امیرالمومنین علی(ع) خطاب به مالک:

    وَلاَ تَعْقِدْ عَقْداً تَجُوزُ فِيهِ الْعِلَلُ



    با دشمن پیمانی مبند که قابل تفسیر باشد.

    [نامه 53 تهج البلاغه]

    روز نوشت

    آقای روحانی عزیز!

    حالا که به خوبی و خوشی توافق انجام شد؛

    ما منتظر دلار 1200 تومانی،

    مرغ 1700 تومانی،

    پراید 5 میلیونی،

    وام های بانکی زودبازده،

    سکه طلای 400 هزار تومانی،

    یارانه ی 250 هزار تومانی،

    ثبات در بازار،

    رونق در کسب و کار،

    کاهش نرخ بیکاری،

    کاهش تورم،

    چرخیدن چرخ کارخانه های،

    چرخیدن سانتریفیوژها،

    چرخیدن چرخ زندگی مردم

    و تمامی وعده های 100 روزه ای که عدم اجرای آن را به مذاکرات گره زدید، هستیم!

    ریز نوشت 2

    حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی:
    ناگفته‌هایی از امام(ره) دارم که فعلا هم نخواهد گفت.


    حضرت روح الله:
    اكنون كه من حاضرم، بعض نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممكن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض می‌كنم آنچه به من نسبت داده شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست مگر آن‌ كه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق كارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.


    خرمشهر را خدا آزاد کرد؛

    نه کدخدا..

    خط امام..

    شما در صدد اين نباشيد كه منحرفين را راضى كنيد، در صدد اين باشيد كه منحرفين را اصلاح كنيد. منحرفين را بخواهيد راضى كنيد، شما را مى‌كشند به انحراف!
    [حضرت روح الله]

    کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمی دانیم؛ ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند.

    اگر بند بند استخوان هایمان را جدا سازند،
    گر سرمان را بالای دار ببرند،
    اگر زنده زنده در شعله های آتشمان بسوزانند،
    اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت ببرند،

    هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمی کنیم..
    [حضرت روح الله]

    شعرهای منتخب

    گرفته است سیاهی زمانه را در بر

    چنان شده ست که شیطان، نمی‌کند باور


    دوباره قصه‌ی تاریخ می‌شود تکرار

    دوباره قصه‌ی احزاب، باز هم خیبر

    ادامه...