loading...
سایت فرهنگی مذهبی نوید ۳۱۳
آخرین ارسال های انجمن
Admin بازدید : 217 سه شنبه 08 مرداد 1392 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

چه زيباست گفتگويى كه بين امام رضا (ع) و مأمون اتفاق افتاد...مأمون به امام رضا (ع) گفت:«چه دليلى بر امامت جدت وجود دارد؟»امام فرمود:دليل بر امامتش قول خداى تعالى :«و انفسنا و انفسكم»است.

 

مام‌ انسانها در زندگى‌ خويش‌ از فراز و نشيب‌ برخوردارند و با مشكلات‌مختلفى‌ مواجهند .افراد معمولا در برخورد با مشكل‌ دچار ضعف‌ و ناتوانى‌ مى‌گردند و سعى‌ مى‌كنند با كمك‌ و راهنمايى‌ درد آشنايان‌ خود را از مهلكه‌ نجات‌ دهند و با يافتن‌ " الگوها " در هر زمينه‌اى‌ ، و سپس‌ تبعيت‌ از آن‌ ، وظ‌ايف‌ خويشتن‌ را بخوبى‌ انجام‌ دهند و مشكلات‌ و دردهاى‌ خويش‌ را تسكين‌ بخشند . يكى‌ از اين‌ اسوه‌ها پيامبراكرم‌ ( ص‌ ) است‌ كه‌ قرآن‌ مجيد هم‌ اين‌ حضرت‌ را به‌ همين‌ نام‌ معرفى‌ مى‌فرمايد .


بجز رسول‌ خدا ( ص‌ ) اگر به‌ دنبال‌ " الگوى‌ " ديگر و جانشين‌ براى‌ آن‌ حضرت‌ باشيم‌ ، به‌ پيشواى‌ بزرگى‌ همچون‌ مولاى‌ متقيان‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) خواهيم‌ رسيد. ماه مبارک رمضان ماهی است که شب‌های قدرش با نام مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع) عجین شده است، به همین مناسبت بر آن شدیم در این بهار قرآن، زندگى‌ پر فراز و نشيب‌ و سراسر شگفتى‌ آن‌ حضرت‌ را مرور كنيم‌ .

ولادت و حسب و نسب
بنا بوشته مورخين ولادت على عليه السلام در روز جمعه 13 رجب در سال سیام عام الفيل بطرز عجيب و بي سابقه ‏اى در درون كعبه يعنى خانه خدا بوقوع پيوست،محقق دانشمند حجة الاسلام نير گويد:

اى آنكه حريم كعبه كاشانه تست‏
بطحا صدف گوهر يكدانه تست‏
گر مولد تو بكعبه آمد چه عجب‏
اى نجل خليل خانه خود خانه تست


پدر آنحضرت ابو طالب فرزند عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنا بر اين على عليه السلام از هر دو طرف هاشمى نسب است.

اما ولادت اين كودك مانند ولادت ساير كودكان بسادگى و بطور عادى نبود بلكه با تحولات عجيب و معنوى توأم بوده است مادر اين طفل خدا پرست بوده و با دين حنيف ابراهيم زندگى مي كرد و پيوسته بدرگاه خدا مناجات كرده و تقاضا مينمود كه وضع اين حمل را بر او آسان گرداند زيرا تا باين كودك حامل بود خود را مستغرق در نور الهى ميديد و گوئى از ملكوت اعلى بوى الهام شده بود كه اين طفل با ساير مواليد فرق بسيار دارد.


دانلود
ایوان نجف عجب صفایی دارد
روضه خوانی حاج محمود کریمی


شيخ صدوق و فتال نيشابورى از يزيد بن قعنب روايت كرده‏ اند كه گفت من با عباس بن عبد المطلب و گروهى از عبد العزى در كنار خانه خدا نشسته بوديم كه فاطمه بنت اسد مادر امير المؤمنين در حاليكه نه ماه به او آبستن بود و درد مخاض داشت آمد و گفت خدايا من به تو و بدانچه از رسولان و كتاب ها از جانب تو آمده‏ اند ايمان دارم و سخن جدم ابراهيم خليل را تصديق مي كنم و اوست كه اين بيت عتيق را بنا نهاده است بحق آنكه اين خانه را ساخته و بحق مولودى كه در شكم من است ولادت او را بر من آسان گردان ، يزيد بن قعنب گويد ما بچشم خود ديديم كه خانه كعبه از پشت(مستجار) شكافت و فاطمه بدرون خانه رفت و از چشم ما پنهان گرديد و ديوار بهم بر آمد چون خواستيم قفل درب خانه را باز كنيم گشوده نشد لذا دانستيم كه اين كار از امر خداى عز و جل است و فاطمه پس از چهار روز بيرون آمد و در حاليكه امير المؤمنين عليه السلام را در روى دست داشت گفت من بر همه زن هاى گذشته برترى دارم زيرا آسيه خدا را به پنهانى پرستيد در آنجا كه پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و مريم دختر عمران نخل خشك را بدست خود جنبانيد تا از خرماى تازه چيد و خورد(و هنگاميكه در بيت المقدس او را درد مخاض گرفت ندا رسيد كه از اينجا بيرون شو اينجا عبادتگاه است و زايشگاه نيست) و من داخل خانه خدا شدم و از ميوه ‏هاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بيرون آيم هاتفى ندا كرد اى فاطمه نام او را على بگذار كه او على است و خداوند على الاعلى فرمايد من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تأديبش كردم و او را به غامض علم خود آگاه گردانيدم و اوست كه بتها را از خانه من مي شكند و اوست كه در بام خانه‏ ام اذان گويد و مرا تقديس و تمجيد نمايد خوشا بر كسيكه او را دوست دارد و فرمانش برد و واى بر كسى كه او را دشمن دارد و نافرمانيش كند.

و چنين افتخار منحصر بفردى كه براى على عليه السلام در اثر ولادت در اندرون كعبه حاصل شده است بر احدى از عموم افراد بشر چه در گذشته و چه در آينده بدست نيامده است و اين سخن حقيقتى است كه اهل سنت نيز بدان اقرار و اعتراف دارند چنانكه ابن صباغ مالكى در فصول المهمه گويد:

و لم يولد فى البيت الحرام قبله احد سواه و هى فضيلة خصه الله تعالى بها اجلالا له و اعلاء لمرتبته و اظهارا لتكرمته.


دانلود
 کاش! من زودتر از فاطمه، جان می‏دادم


روایتی از مظلومیت امام علی(ع) از زبان ایشان

*خطبه 6 و مظلومیت امیرالمؤمنین

«وَاللَّهِ لَا أَکُونُ کَالضَّبُعِ تَنَامُ عَلَى طُولِ اللَّدْمِ حَتَّى یصِلَ إِلَیهَا طَالِبُهَا وَیخْتِلَهَا رَاصِدُهَا وَلَکِنِّی أَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إِلَى الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ وَبِالسَّامِعِ الْمُطِیعِ الْعَاصِی الْمُرِیبَ أَبَداً حَتَّى یأْتِی عَلَی یوْمِی فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّی مُسْتَأْثَراً عَلَی مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِیهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَاله حَتَّى یوْمِ النَّاسِ هَذَ»

به خدا سوگند از آگاهی لازمی برخوردارم و هرگز غافلگیر نمی‏شوم که دشمنان ناگهان مرا محاصره کنند و با نیرنگ دستگیرم کند، من همواره با یاری انسان حق طلب، بر سر آن کس می‏کوبم که از حق روی گردان است و با یاری فرمانبر مطیع، نافرمان اهل تردید را درهم می‏شکنم تا آن روز که دوران زندگانی من به سر آید، پس سوگند به خدا، من همواره از حق خویش محروم ماندم و از هنگام وفات پیامبر(ص) تا امروز حق مرا از من بازداشته و به دیگری اختصاص دادند.

*خطبه 73 و  ویژگی‏‌های امام علی(ع) از زبان خود

«لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ بِهَا مِنْ غَیرِی وَ وَاللَّهِ لَأُسَلِّمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِینَ وَلَمْ یکُنْ فِیهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَی خَاصَّةً الْتِمَاساً لِأَجْرِ ذَلِکَ وَفَضْلِهِ وَزُهْداً فِیمَا تَنَافَسْتُمُوهُ مِنْ زُخْرُفِهِ وَزِبْرِجِهِ»

همانا می‌‏دانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم، سوگند به خدا به آنچه انجام داده‏اید گردن می‏نهم تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو براه باشد و از هم نپاشد، و جز من به دیگری ستم نشود و پاداش این گذشت و سکوت و فضیلت را از خدا انتظار دارم و از آن همه زر و زیوری که به دنبال آن حرکت می‏کنید، پرهیز می‏‌کنم.

*خطبه 86 و  ویژگی‌‏های امام علی(ع)

«وَاعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّةَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَأَنَا هُوَ أَ لَمْ أَعْمَلْ فِیکُمْ بِالثَّقَلِ الْأَکْبَرِ وَأَتْرُکْ فِیکُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ وَرَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَةَ الْإِیمَانِ وَوَقَفْتُکُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَالْحَرَامِ وَ أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَةَ مِنْ عَدْلِی وَفَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَفِعْلِی‏ وَأَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی فَلَا تَسْتَعْمِلُوا الرَّأْیَ فِیمَا لَا یُدْرِکُ قَعْرَهُ الْبَصَرُ وَلَا یَتَغَلْغَلُ إِلَیْهِ الفکر»

مردم عذر خواهی کنید از کسی که دلیلی بر ضدّ او ندارید و آن کس من هستم، مگر من در میان شما بر اساس «ثقل اکبر» که قرآن است عمل نکردم و «ثقل اصغر» عترت پیامبر(ص) را در میان شما باقی نگذاردم، مگر من پرچم ایمان را در بین شما استوار نساختم و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهیتان ندادم، مگر پیراهن عافیت را با عدل خود به اندام شما نپوشاندم و نیکی‏ها را با اعمال و گفتار خود در میان شما رواج ندادم و ملکات اخلاق انسانی را به شما نشان ندادم، پس وهم و گمان خود را در آنجا که چشم دل ژرفای آن را مشاهده نمی‏کند و فکرتان توانایی تاختن در آن راه ندارد، به کار نگیرید،

 

*خطبه 93 و ویژگی‌‏های علمی و سیاسی امام علی(ع)

«أَیهَا النَّاسُ فَأَنَاَ فَقَأْتُ عَینَ الْفِتْنَةِ وَلَمْ یکُنْ لِیجْتَرِئَ عَلَیهَا أَحَدٌ غَیرِی بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَیهَبُهَا وَاشْتَدَّ کَلَبُهَا فَاسْأَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَا تَسْأَلُونِی عَنْ شَی‏ءٍ فِیمَا بَینَکُمْ وَبَینَ السَّاعَةِ وَلَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِی مِائَةً وَتُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُکُمْ بِنَاعِقِهَا وَقَائِدِهَا وَسَائِقِهَا وَمُنَاخِ رِکَابِهَا وَمَحَطِّ رِحَالِهَا وَمَنْ یقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَمَنْ یمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً وَلَوْ قَدْ فَقَدْتُمُونِی وَنَزَلَتْ بِکُمْ کَرَائِهُ الْأُمُورِ وَحَوَازِبُ الْخُطُوبِ لَأَطْرَقَ کَثِیرٌ مِنَ السَّائِلِینَ وَفَشِلَ کَثِیرٌ مِنَ الْمَسْئُولِینَ»

ای مردم من بودم که چشم فتنه را کندم و جز من هیچ کس جرأت چنین کاری را نداشت، آنگ اه که امواج سیاهی‏ها بالا گرفت و به آخرین درجه شدّت خود رسید، پس از من بپرسید پیش از آن که مرا نیابید، سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، نمی‏پرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت می‏‌گذرد و نه از گروهی که صد نفر را هدایت یا گمراه می‏سازد، جز آنکه شما را آگاه می‏سازم و پاسخ می‏‌دهم.

و از آنکه مردم را بدان می‏خواند و آنکه رهبریشان می‏کند و آنکه آنان را می‏راند و آنجا که فرود می‏آیند و آنجا که بار گشایند و آنکه از آن‌ها کشته شود و آنکه بمیرد، خبر می‏دهم، آن روز که مرا از دست دادید و نگرانی‏ها و مشکلات بر شما باریدن گرفت و بسیاری از پرسش کنندگان به حیرت فرو رفته می‏گویند، سر انجام چه خواهد شد که گروه بسیاری از پرسش شوندگان از پاسخ دادن فرو مانند.

*خطبه 118 و علل نکوهش کوفیان

«مَا بَالُکُمْ أَمُخْرَسُونَ أَنْتُمْ فَقَالَ قَوْمٌ مِنْهُمْ یا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ إِنْ سِرْتَ سِرْنَا مَعَکَ فَقَالَ علیه‌السلام مَا بَالُکُمْ لَا سُدِّدْتُمْ لِرُشْدٍ وَلَا هُدِیتُمْ لِقَصْدٍ أَ فِی مِثْلِ هَذَا ینْبَغِی لِی أَنْ أَخْرُجَ إِنَّمَا یخْرُجُ فِی مِثْلِ هَذَا رَجُلٌ مِمَّنْ أَرْضَاهُ مِنْ شُجْعَانِکُمْ وَ ذَوِی بَأْسِکُمْ»

شما را چه می‏‌شود هرگز ره رستگاری نپویید و به راه عدل هدایت نشوید، آیا در چنین شرایطی سزاوار است که من از شهر خارج شوم، هم اکنون باید مردی از شما که من از شجاعت و دلاوری او راضی و به او اطمینان داشته باشم، به سوی دشمن کوچ کند.


حب على عليه ‏السلام در قرآن

استاد مرتضى مطهرى

قرآن سخن پيامبران گذشته را كه نقل مى‏ كند مى‏ گويد همگان گفتند:«ما از مردم مزدى نمى ‏خواهيم، تنها اجر ما بر خداست‏».اما به پيغمبر خاتم خطاب مى‏كند:

قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى(1) .

بگو از شما مزدى را درخواست نمى‏ كنم مگر دوستى خويشاوندان نزديكم.

اينجا جاى سؤال است كه چرا ساير پيامبران هيچ اجرى را مطالبه نكردند و نبى اكرم براى رسالتش مطالبه مزد كرد،دوستى خويشاوندان نزديكش را به عنوان پاداش رسالت از مردم خواست؟

قرآن خود به اين سؤال جواب مى ‏دهد:

قل ما سالتكم من اجر فهو لكم ان اجرى الا على الله (2) .بگو مزدى را كه درخواست كردم چيزى است كه سودش عايد خود شماست.مزد من جز بر خدا نيست.

يعنى آنچه را من به عنوان مزد خواستم عايد شما مى‏ گردد نه عايد من.اين دوستى كمندى است‏براى تكامل و اصلاح خودتان.اين اسمش مزد است و الا در حقيقت‏ خير ديگرى است كه به شما پيشنهاد مى‏ كنم،از اين نظر كه اهل البيت و خويشان پيغمبر مردمى هستند كه گرد آلودگى نروند و دامنى پاك و پاكيزه دارند(حجور طابت و طهرت)،محبت و شيفتگى آنان جز اطاعت از حق و پيروى از فضايل نتيجه‏ اى نبخشد و دوستى آنان است كه همچون اكسير،قلب ماهيت مى‏ كند و كامل ساز است.

مراد از«قربى‏»هر كه باشد مسلما از برجسته ‏ترين مصاديق آن على عليه السلام است.فخر رازى مى‏ گويد:

«زمخشرى در كشاف روايت كرده:«چون اين آيه نازل گشت،گفتند:يا رسول الله!خويشاوندانى كه بر ما محبتشان واجب است كيانند؟فرمود:على و فاطمه و پسران آنان‏».

از اين روايت ثابت مى‏ گردد كه اين چهار نفر«قرباى‏»پيغمبرند و بايست از احترام و دوستى مردم برخوردار باشند،و بر اين مطلب از چند جهت مى‏ توان استدلال كرد:

1.آيه الا المودة فى القربى .


2.بدون شك پيغمبر فاطمه را بسيار دوست مى ‏داشت و مى‏ فرمود:«فاطمه پاره تن من است.بيازارد مرا هر چه او را بيازارد»و نيز على و حسنين را دوست مى داشت،همچنانكه روايات بسيار و متواتر در اين باب رسيده است.پس دوستى آنان بر همه امت واجب است


دانلود
توی بستر پهلو شکسته یک افتاده پهلو شکسته


على عليه السلام مظهر علم الهى

على از جمله اولياء الله است كه در اين عرصه به مقام والايى كه در خور توان انسان مى ‏باشد،رسيده است.به آن مرحله‏ اى كه كسى را ظرفيت و توان‏مندى نيست به آن دستيازد.

على مظهر عليم و خبيرى است كه به آنچه هست و آنچه در گذشته و آينده تحقق دارد آگاه مى‏باشد .على به تعليم الهى و به تعليم معلم لدنى و شهر علم و فضيلت دروازه علم و آگاهى است كه مى‏فرمايد:انا مدينة العلم و على بابها،انامدينة الجنة و على بابها «شهر آگاهى و علم منم ليكن راه ورود به اين شهر و كليدهاى اين آگاهى على است.من شهر فضيلت و بهشت هستم ليكن در ورودى آن على است».از راه على مى ‏توان به اين شهر راه يافت.

گرچه اين نوع از علم كه لدنى نام دارد تعليمى نيست ليكن علم كسبى متداول مدرسه نيست و الا به تعليم الهى و به تعليم معلم لدنى مى ‏تواند تعليمى باشد:على عليه السلام عن رسول الله صلى الله عليه و آله حدثنى بالف باب يفتح كل باب الف باب. «رسول الله صلى الله عليه و آله بر من هزار در دانش گشود كه از هر درى هزار در ديگر گشوده مى ‏شد.»على در فضيلت آگاهى غيب و شهود بر وى شهود است و پرده ‏ها از چشم وى بر كنارند .همان پرده‏ هايى كه روزى از چشم ديگران نيز كنار مى‏ روند روز ديدن حقايق روز آشكار شدن پنهان ‏ها: يوم تبلى السرائر  روزى كه ديد چشم‏ها و چشم انداز ديده‏ها گسترده مى ‏شود:و فبصرك اليوم حديد.

افتخار على اين است كه پرده‏ها را خود كنار زده است و چشم انداز وى وسيع است.بر همين اساس كه غيب و شهادت يكسان شده است مى‏ گويد اگر پرده‏ ها كنار رود به آگاهى و يقين من افزوده نخواهد شد:لو كشف الغطاء ما ازدت يقينا. و بر همين اساس اين چنين ادعاى منحصر به فرد مى ‏كند:سلونى قبل ان تفقدنى فانى بطرق السماء اعلم منى بطرق الأرض. «پيش از اين كه دستتان از من كوتاه شود از من سؤال كنيد زيرا كه من آگاهى‏ ام از آسمان‏ ها بيش از زمين است».

جايگاه على در قرآن در رابطه با پيامبر (ص)

در سال نهم پس از هجرت پيامبر،گروهى به نمايندگى از نصاراى نجران يمن به مدينه آمدند تا راجع به اسلام از پيامبر (ص) سؤال هايى بكنند و با او درباره دين به احتجاج پردازند .و ميان آنان با پيامبر بحث و گفتگويى شد كه پيامبر در اين گفتگو موضع مثبت اسلام را نسبت به حضرت مسيح و تعليمات او بيان كرد.و ليكن آنان در موضع منفى خود نسبت به تعليمات اسلامى پافشارى كردند.آن گاه وحى نازل شد و پيامبر را مأمور به مباهله با آنان ساخت .مباهله نفرين كردن دو گروه متخاصم است تا بدان وسيله خداوند بر آن كه باطل است عذابش را نازل كند:«هر كس پس از روشن شدن جريان با تو مجادله كند.بگو بياييد فرزندان و زنان و نزديكان خود را گرد آوريم،لابه و زارى كنيم و لعنت خدا را نثار دروغگويان گردانيم».

پيامبر (ص) به دليل مأموريتى كه داشت دچار زحمت شد و آن گروه مسيحى را به مباهله دعوت كرد.نيشابورى در تفسير:غرائب القرآن و عجائب الفرقان خود،مطلب زير را نقل كرده است:«پيامبر به آنان فرمود:خداوند مرا مأمور كرده است كه اگر پذيراى برهان نشديد با شما مباهله كنم،گفتند اى ابو القاسم!ما باز مى‏ گرديم و درباره كار خود با هم مشورت مى‏ كنيم،آن گاه به نزد تو مى ‏آييم.و چون بازگشتند به شخص دوم هيأت نمايندگى كه مردى كاردان و با تدبير بود گفتند:اى عبد المسيح!نظر تو چيست؟اوگفت:به خدا قسم اى جمعيت نصارا شما دانستيد كه محمد پيامبرى است فرستاده از جانب خدا.و براستى سخن قاطع را درباره صاحبتان مسيح براى شما بيان كرد.و به خدا سوگند،هرگز قومى با پيامبرى مباهله نكرد مگر آن كه بزرگ و كوچك آنان از ميان رفتند.و شما اگر اين كار را بكنيد بيچاره مى‏ شويد!اگر خوش نداريد،در موضع خود بايستيد و بر دين خود پافشارى ورزيد و اين مرد را به حال خود واگذاريد و به شهرهاى خود باز گرديد.

هيأت نمايندگى مسيحيان به حضور پيامبر (ص) آمد،ديدند او براى مباهله بيرون آمده است در حالى كه عبايى از موى سياه بر دوش داشت؛حسين (ع) در آغوش آن حضرت بود و دست حسن (ع) را در دست داشت و فاطمه (ع) در پى او حركت مى‏ كرد،على (ع) نيز پشت سر فاطمه حركت مى ‏كرد،و پيامبر (ص) به آنها مى‏ گفت هر وقت من دعا كردم شما آمين بگوييد.اسقف نجران رو به همراهان كرد و گفت:اى گروه نصارا!من چهره‏ هايى را مى ‏بينم كه اگر دست به دعا بردارند و از خداوند بخواهند كه كوه را از جا بكند،فورا خواهد كند!پس با او مباهله مكنيد كه هلاك مى‏ شويد و بر روى زمين تا روز قيامت يك مسيحى باقى نخواهد ماند.سپس،رو به پيامبر كردند و گفتند:اى ابو القاسم!تصميم ما اين است كه با تو مباهله نكنيم...».

طبرى در تفسير خود از چندين طريق نقل كرده است كه پيامبر خدا (ص) على،فاطمه،حسن و حسين را در داستان مباهله به همراه خود آورده بود.

و در صحيح مسلم از سعد بن ابى وقاص روايت شده است كه چون اين آيه نازل شد:«بياييد فرزندان و...خود را گرد آوريم»پيامبر خدا (ص) على،فاطمه،حسن و حسين را طلبيد و گفت:بارالها اينان اهل بيت منند». خداوند پيامبرش را مأمور كرده بود تا به هيأت نمايندگى نجران بگويد:«بيائيد فرزندان،زنان و نزديكان خود را گرد آوريم...»براى اطاعت اين فرمان پيامبر حسنين را حاضر كرد كه پسران دختر او و در حقيقت فرزندان او بودند؛فاطمه را به حضور خواست كه او برجسته‏ترين زنان از اهل بيت رسول بود.و ليكن چرا به همراه آنان على را آورده بود كه نه از پسران پيامبر است و نه از زنان او؟

براى على در آيه مباركه جايى نيست،مگر اين كه داخل در فرموده خداى متعال«انفسنا»باشد .براستى كه بردن على دليل بر اين است كه پيامبر خدا او را به منزله خود به حساب مى‏ آورد و اگر پيامبر خدا او را چنين به حساب مى ‏آورد پس،در حقيقت او را در ميان همه مسلمانان ممتاز دانسته است.پيامبر خدا در موارد مختلفى صريحا مى ‏فرمود:على از من است و من از اويم.و حبشى بن جناده روايت كرده است كه او خود از پيامبر خدا شنيد كه مى ‏فرمود:«على از من است و من از او و كسى از جانب من كارى را انجام نمى ‏دهد بجز على.».

بحث و گفتگوى ميان امام رضا (ع) و مأمون

چه زيباست گفتگويى كه بين امام الرضا (ع) و مأمون اتفاق افتاد...مأمون به امام رضا (ع) گفت:«چه دليلى بر امامت جدت وجود دارد؟»امام جواب داد:دليل بر امامتش قول خداى تعالى :«و انفسنا و انفسكم»است.

مقصود حضرت رضا (ع) اين است كه همراه بردن على (ع) در داستان مباهله،قرار دادن او به منزله خود پيامبر (ص) است و به منزله خود پيامبر (ص) بودن آن است كه وى پيشواى مسلمانان است.آن گاه مأمون گفت:اگر قول خداى تعالى:«و نساءنا و نساءكم»نبود[حرف شما راست بود]امام (ع) در جواب فرمود:آرى اگر[پس از آن‏]اين سخن خدا«و ابناءنا و ابناءكم»نمى‏ بود.

منظور مأمون اين است كه امكان دارد ميان مسلمانان كسى در فضيلت همسان با على باشد و ممكن است همان شخص در نزد پيامبر به منزله نفس پيامبر (ص) بوده باشد.و ليكن پيامبر نخواسته است همه اشخاصى را كه همانند خود مى ‏بيند،به همراه آورد،بلكه يكى از آنان را احضار كرده است و او على است.و دليلى بر اين مطلب كلمه«نساءنا»است كه شايسته است تمام زنان منتسب به پيامبر (ص) از جهت نسبت و همسرى را مشمول آن بدانيم،و ليكن پيامبر (ص) يكى از آنان را كه از جهت نسبت انتساب به او دارد احضار كرد،و او فاطمه (ع) بود به عنوان نمونه ‏اى از زنانى كه انتساب به آن حضرت دارند.

حضرت رضا (ع) به او جواب داد كه اگر زنان ديگر برابر با فاطمه بودند آنان را نيز با فاطمه (ع) همراه مى‏ برد چنان كه پيامبر (ص) ،حسن و حسين (ع) را با هم احضار فرمود چون آن دو برابرند.يكى از آنها را تنها به عنوان نمونه فرزندان احضار نكرد،و به همين دليل همراه بردن على (ع) دليل بر اين است كه على (ع) تنها مردى است كه پيامبر او را همانند خود به حساب مى ‏آورد.

ماجرای حب پیامبر به علی(ع)

روايت شده است كه عمرو بن عاص از پيامبر (ص) راجع به محبوب‏ترين مردان از ميان همه مردم در نظر خود پرسيد.جواب داد:ابو بكر.دوباره پرسيد:بعد از ابو بكر چه كسى؟فرمود:عمر.پس ابن عاص گفت:جايگاه على كجا؟پيامبر (ص) نگاهى به حاضران كرده فرمود:«اين مرد از كسى مى‏ پرسد كه خود من است».

صفحات گذشته روشن ساخت كه پيامبر بزرگ برادرى خود را با على به امت اعلان فرمود و اعلان اين مطلب پس از هجرت انجام وعده‏اى نبود كه پيامبر پيش از هجرت وعده داده بود،بلكه پيامبر پيش از آن به وعده خود با على عمل كرده بود،آن گاه كه در يوم الدار با او عقد اخوت بست،در حالى كه به او وعده نداد كه اين برادرى را در آينده به مسلمانان اعلان خواهد كرد.

البته پيامبر (ص) آن كار را علنى و رو در رو انجام داد،زيرا او مى‏ديد على استحقاق اين بزرگداشت بى‏نظير را دارد،و از طرفى،اين اعلان امت را در آينده براى رهبرى و زمامدارى على آماده مى‏سازد و رهنمود بر شاخص هدايتى است كه پس از پيامبر (ص) امت بدان نياز خواهد داشت.

چون پسنديده بود كه پيامبر (ص) براى امت روشن سازد كه او به على مقام اخوت خود را اعطا كرده است و نيز ضرورت داشت تا براى امت بيان كند كه به على دو مقام وصايت و خلافت را كه در يوم الدار نيز در حضور اعضاى فاميل اعلان داشته بود،مرحمت كرده است.براستى كه بزرگترين چيزى كه امت پس از ايمان به رسالت نيازمند آن است اين است كه جاى امنى براى خود پيدا كند تا بعد از پيامبر به آن پناه ببرد.رهبرى شايسته همان است كه ضامن استمرار رسالت و صفاى آن باشد،و امت را در طول قرون آينده از گمراهى در امان نگهدارد.

و پيامبر (ص) براى اعلان آن به امت در سال دهم پس از هجرت روزى را در حجة الوداع انتخاب كرد.پس در حضور هزاران فرد حجگزار ولايت على را اعلان فرمود.ولايت بر امور مسلمانان بعد از پيامبر طبق پيمانى از طرف پيامبر (ص) به معنى جانشينى و متضمن وصايت است.پيامبر (ص) با هر كه پيمان ببندد تا امور مسلمانان را عهده‏دار شود،همو جانشين اوست.

 انديشه ‏هاى اجتماعى - سیاسی امیر المومنین(ع)

آزادی از نگاه امیر المؤمنین

 على امير المؤمنين با خوارج در منتهى درجه آزادى و دموكراسى رفتار كرد.او خليفه است و آنها رعيتش،هر گونه اعمال سياستى برايش مقدور بود اما او زندانشان نكرد و شلاقشان نزد و حتى سهميه آنان را از بيت المال قطع نكرد،به آنها نيز همچون ساير افراد مى‏نگريست.اين مطلب در تاريخ زندگى على عجيب نيست اما چيزى است كه در دنيا كمتر نمونه دارد.آنها در همه جا در اظهار عقيده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقيده آزاد با آنان روبرو مى‏شدند و صحبت مى‏كردند،طرفين استدلال مى‏كردند،استدلال يكديگر را جواب مى‏گفتند.

شايد اين مقدار آزادى در دنيا بى‏سابقه باشد كه حكومتى با مخالفين خود تا اين درجه با دموكراسى رفتار كرده باشد.مى‏آمدند در مسجد و در سخنرانى و خطابه على پارازيت ايجاد مى‏كردند.روزى امير المؤمنين بر منبر بود.مردى آمد و سؤال كرد.على بالبديهه جواب گفت.يكى از خارجيها از بين مردم فرياد زد:«قاتله الله ما افقهه‏»(خدا بكشد اين را،چقدر دانشمند است!).ديگران خواستند متعرضش شوند اما على فرمود رهايش كنيد،او به من تنها فحش داد.

خوارج در نماز جماعت‏به على اقتدا نمى‏كردند زيرا او را كافر مى‏پنداشتند.به مسجد مى‏آمدند و با على نماز نمى‏گذاردند و احيانا او را مى‏آزردند.على روزى به نماز ايستاده و مردم نيز به او اقتدا كرده‏اند.يكى از خوارج به نام ابن الكواء فريادش بلند شد و آيه‏اى را به عنوان كنايه به على،بلند خواند:

و لقد اوحى اليك و الى الذين من قبلك لئن اشركت ليحبطن عملك و لتكونن من الخاسرين .

اين آيه خطاب به پيغمبر است كه به تو و همچنين پيغمبران قبل از تو وحى شد كه اگر مشرك شوى اعمالت از بين مى‏رود و از زيانكاران خواهى بود.ابن الكواء با خواندن اين آيه خواست‏به على گوشه بزند كه سوابق تو را در اسلام مى‏دانيم،اول مسلمان هستى،پيغمبر تو را به برادرى انتخاب كرد،در ليلة المبيت فداكارى درخشانى كردى و در بستر پيغمبر خفتى،خودت را طعمه شمشيرها قراردادى و بالاخره خدمات تو به اسلام قابل انكار نيست،اما خدا به پيغمبرش هم گفته اگر مشرك بشوى عمالت‏به هدر مى‏رود،و چون تو اكنون كافر شدى اعمال گذشته را به هدر دادى.

على در مقابل چه كرد؟!تا صداى او به قرآن بلند شد،سكوت كرد تا آيه را به آخر رساند.همينكه به آخر رساند،على نماز را ادامه داد.باز ابن الكواء آيه را تكرار كرد و بلافاصله على سكوت نمود.على سكوت مى‏كرد چون دستور قرآن است كه:

اذا قرى‏ء القرآن فاستمعوا له و انصتوا .

هنگامى كه قرآن خوانده مى‏شود گوش فرا دهيد و خاموش شويد.

و به همين دليل است كه وقتى امام جماعت مشغول قرائت است مامومين بايد ساكت‏باشند و گوش كنند.

بعد از چند مرتبه‏اى كه آيه را تكرار كرد و مى‏خواست وضع نماز را بهم زند،على اين آيه را خواند:

.فاصبر ان وعد الله حق و لا يستخفنك الذين لا يوقنون.

صبر كن،وعده خدا حق است و فرا خواهد رسيد.اين مردم بى ايمان و يقين،تو را تكان ندهند و سبكسارت نكنند.

ديگر اعتنا نكرد و به نماز خود ادامه داد.

مردم از ديدگاه على عليه السلام

امام على عليه السلام كه از لحاظ انديشه افزون بر انديشه و تفكر انسانى، متصل به مبدأ وحى الهى مى باشد. از لحاظ ديدگاه و ايده در اين راستا نوع گرايى و مردم گرايى خويش را به عنوان يك ايده و ارزش دينى و انسانى مطرح مى‏نمايد. در بخشى از فرمايش خويش به امام مجتبى مى فرمايد: فرزندم خود را معيار عمل خويش با مردم قرار ده. آنچه براى خودت خوشايند است بر مردم نيز روا بدار و از آن چه گريزان هستى بر مردم مپسند. همان گونه كه ستم بر خويش روا نمى دارى بر مردم نيز ستم مكن. با مردم به نيكى رفتار كن همان گونه كه دوست دارى با تو به نيكى رفتار كنند. هر رفتارى كه در حق خود بر نمى‏تابى بر ديگران نيز خوش مدار. آنچه بر خود مى پسندى بر ديگران نيز بپسند. آنچه نمى دانى به زبان نياور گر چه دانسته‏هاى تو اندك باشد و گفته كه نمى پذيرى درباره تو گفته شود به ديگران مگو .

و نيز به استاندار مصر مالك اشتر نخعى هنگام گسيل ايشان به آن ديار فرمان مى دهد، با مردم با كمال ملاطفت و مهربانى برخورد كند، با مردم منصفانه رفتار كند: انصف الناس. قلب خويش را پر كن از محبت و رأفت مردم. « و اشعر قلبك الرحمة للرعية و المحبة لهم » . با مردم به گونه حيوان درنده كه دريدن آنان را مغتنم مى داند برخورد مكن زيرا مردم به دو گروهند يا برادر دينى تو و يا همانند تو انسان هستند:

فانهم صنفان اما اخ لك فى الدين او نظير لك فى الخلق. مردم گر چه در باورهاى دينى با تو همگام نبوده و دگر انديش هستند، ليكن بر خورد تو با آن‏ها بايد انسانى باشد.اين محور پيام امام همام خطاب به والى مصر و نماينده دولت است . دولت مظهر قدرت و سطوت و قهر و غلبه است و چه بسا در مواردى بى جا از قدرت قهريه و خشونت بهره ورى مى نمايد.امام با صدور اين پيام اين چنين قوه مديريت جامعه را به عطوفت و مهربانى و تجلى اين ارزش فرا مى خواند و بگونه‏اى اين ارزش را متبلور مى نمايد كه جامعه دينى و غير دينى را پوشش مى دهد و به صورت فراگير فرمان مهربانى صادر مى كند.


دانلود
ذکر اعجاز من نغمه پرواز من یا علی حیدر


جامعه دينى تبلور مهربانى است و خشونت در نهاد سياسى اسلام و ارزش‏هاى اجتماعى دينى جاى پا ندارد. خشونت و شمشير دين 'برابر مردم دين باور و حتى مردم غير دينى نيست . تيغى كه دين به دست رهبران الهى مى دهد براى مبارزه با تباهى و آلودگى‏ هاى واگير است.نه براى چالش و مقابله با مردم.تيغ دين همانند تيغ يك جراح و پزشك مهربان و آگاه و درد آشنا است.دين الهى هيچ گاه مقابل و رو در روى مردم نيست تا نيازى به شمشير در استقرار آن باشد. جامعه دينى تبلور صميميت و مهربانى‏هاست كه در سايه آن ارزش‏هاى انسانى و الهى به بار مى نشيند.استقرار دين برخواسته از نهاد فطرت و خواسته‏هاى فطرى و مهر و صميميت است نه خشونت كه از خشونت ' پيوند ساخته نيست.

امام على عليه السلام خود مظهر اين ارزش است.در تمام زندگى با مردم با ملاطفت و مهربانى و مردم دارى برخورد مى كند.امام به مردم ارزش مى نهد در مقابل حقوق اجتماعى آنان و حقوق اساسى مردم ' سخت پر تلاش و حساس است و خود را متعهد در راستاى آماده سازى بسترها براى تأمين حقوق انسانى مردم مى داند.

در فراز و نشيب زندگى امام كه از تفاوت‏هاى چشم‏گير خانه نشينى تا اوج دوران زمامدارى، اين ارزش‏ها متبلور است.در جنگ‏ها، صلح‏ها، و موضع‏گيرهاى امام، تلاش جهت زدودن خشونت از چهره دين و جامعه دينى و بارور نمودن ايجاد ارتباط و انس و صميميت مى باشد. امامى كه در برابر اشك سوزان يتيم زانو مى زند و در برابر ناتوانى بيوه‏گان خود را نا آرام و بى تاب مى بيند. و براى به خطر افتادن و امنيت زن يهودى كه در تعهد اسلام مى زيد، آنچنان آشفته مى شود كه مرگ را براى انسان غيرتمند آرزو مى كند. در جنبه عمل‏كرد ' امام در طول زندگى به خصوص در دوران زمامدارى خويش اين حقيقت را متجلى ساخته است.

امام مردم را محور حكومت مى داند و حكومت را در راستاى تحقق ارزش‏هاى الهى و تأمين خواسته‏ هاى مردم شكل مى دهد.هيچ گاه حكومت را تحميل بر مردم نمى دانست، گر چه از ديدگاه امام كه ديدگاه حق است حكومتدارى خويش را از جانب خدا بر مردم مشروع و روا مى دانست.ليكن در استقرار اين ارزش هيچ گاه تحميل را بر مردم روا نمى دانست و در پذيرش حكومت رضايت مردم را زمينه ساز اساسى ' باور داشت.بدين سبب بر مشاركت و بيعت مردم با حكومت اهتمام مى ورزيد، كه حكومت ولو حق مدار باشد اگر مردم خواهان آن نباشند، مستقر و پايدار نخواهد شد. بدين جهت بر رضايت و مشاركت مردم پا فشارى دارد.مى فرمايد بيعت مردم بايد از صميم دل و رضايت خاطر باشد: و لا تكون الا عن رضا المسلمين. و نيز مى فرمايد: من ايده‏ام همان خواسته‏ هاى مردم است: الا و انه ليس لى امر دونكم. بازتاب اين بخش از نوشتار ' اين پيام را ندا مى دهد كه چهره على عليه السلام بخصوص در دوران حكومت دارى يك چهره مردمدار و صميمى و مهربان است. امام در زندگى فردى و اجتماعى خويش بدور از هر گونه خوشنت، بهره‏ورى از نيروى قهريه براى تحقق ارزش‏ها مى‏باشد.

امام صميمى‏ ترين زمامدار و مردمى‏ ترين حكومت مدار است و در متجلى نمودن اين ارزش‏ها از پا نمى نشيند.امام عليه السلام از بكارگيرى اهرم فشار و خشونت در برابر مردم ' گريزان است و هيچ گاه حتى ارزش‏هاى دينى را با قهر خشونت در برابر عموم مردم مستقر نمى سازد .

البته بايد به اين نكته اشاره شود كه تلاش براى استقرار مردم‏دارى ناسازگار با خشونت و بهره ورى از نيروى قهريه در موارد لازم نمى باشد. امام حق مدار در معيارها و مردم مدار در تأمين خواسته ‏هاى مشروع مردم است.

در عين حال در برابر شاخص‏ه اى فساد و تبهكارى سخت خشن بوده و ريشه‏ هاى فساد را با طرفندهاى گوناگون حتى با تيغ جراحى و خشونت ريشه كن مى كند. امام عطوف و مهربان و مردم دار همان امامى است كه از شمشيرش خون سران كفر و فساد نفاق مى چكد و بغض كينه وى در قلب‏هاى تنگ و ديدگان كور آنان موج مى زند. كه اگر در جاذبه افراد ' سر آمد است ' در دافعه نيز الگوى همگان است. محور عطوفت و مردم دارى با محور خشونت در موارد لازم كه موارد بسيار اندك هم مى باشد، نبايد آميخته شود و بين اين دو ناسازگارى وجود ندارد. همان گونه كه خشن و دل سخت معرفى كردن امام چهره واژگون از امام است، نفى خشونت و قهريه از امام همام نيز واژگونى ديگرى است كه هر دو ناشى از كژانديشى و سوء برداشت و نگرش يك سويه مى باشد .

چهره على قدردان حضور مردم در صحنه ‏هاى اجتماعى و سياسى است. و اين موضوع از اين جهت حايز اهميت است كه چهره امام را برخى گريزان از مردم و يا گلايه‏مند و يا بى تفاوت نسبت به مردم مطرح مى نمايند.اين موضع‏ها با چهره عطوف امام ناسازوار است.امام در اظهارات خويش به خصوص در خطابه‏هاى خويش مانند خطبه 27،گاهى از مردم گلايه مى كند، ليكن اين اظهارات در فضاهاى خاص است و به هيچ وجه با مردم دارى حضرت ناسازگارى نخواهد داشت. كه توضيح بيشتر آن در بخش بررسى روحيات مردم كوفه در همين نوشتار آمده است. با اين بيان روشن مى شود كه مردم داراى يكى از محورهاى ارزشى در سيره امام به ويژه در حكومت‏دارى است، كه براى همگان الگو است.

سیره و انديشه‏ اخلاقى امیرالمومنین(ع)

توبه از ديدگاه حضرت على عليه السلام

توبه به عنوان عامل اساسى در پالايش درون انسان و اصلاح اخلاق او كه ضامن سعادت انسان است، جلوه خاصى در سخنان حكيمانه حضرت اميرالمؤمنين على(ع) دارد كه به نمونه‏هايى از آن اشاره مى‏شود.

1 - «هيچ شفاعت كننده‏اى مفيدتر از توبه نيست‏».

2 - «آن را كه توبه روزى كردند، از قبول گرديدن محروم نباشد».

3 - « در دنيا خيرى نبود جز دو كس را: يكى آن كه گناهى ورزيد و به توبه آن گناهان را در رسيد و ديگر آن كه در كارهاى نيكو شتابيد».

4 - «خداوند در توبه را به روى بنده نمى‏گشايد و در آمرزش را بر وى ببندد».

و در مورد توبه كامل و معناى حقيقى استغفار مى ‏فرمايد

«استغفار درجه بلند رتبگان است و شش معنى براى آن است:

نخست: پشيمانى بر آنچه گذشت، دوم: عزم بر ترك بازگشت

 خوف و رجاء

1 - بهترين كارها اميد و ترس به خداوند را بحد اعتدال داشتن است‏»

2 - «از پروردگارت بترس ترسيدنى كه تو را از اميد به وى مشغول سازد و به وى اميد داشته باش اميد كسى كه تو را از بيمش اميد نباشد

3 - «از خدا بترس ترسيدن كسى كه دلش را بفكر مشغول ساخته (و خاطر از جز خداى پرداخته است) زيرا كه ترس از خدا مركبى راهوار و ايمن و زندانى براى نفس است از (ارتكاب) گناهان‏»

4 - «بترس (از آخرت) تا ايمن باشى و ايمن نباش تا بترسى‏»

5 - «ترس از خدا براى كسيكه آنرا شعار و تن پوش خود قرار دهد ايمنى (از عذاب آخرت) مى ‏آورد»

6 - «ترس از خدا شهپر ايمان است‏»



دانلود
با روی سیاه با گریه و آه / از راه اومدم با بار گناه


 شهادت‌ امام‌ على‌ ( ع‌ )

بعد از جنگ‌ نهروان‌ و سركوب‌ خوارج‌ برخى‌ از خوارج‌ از جمله‌ عبدالرحمان‌ بن‌ ملجم‌ مرادى‌ ، و برك‌بن‌عبدالله‌تميمى‌ و عمروبن‌ بكر تميمى‌ در يكى‌ از شبها گرد هم‌ آمدند و اوضاع‌ آن‌ روز و خونريزى‌ها و جنگهاى‌ داخلى‌ را بررسى‌ كردند و از نهروان‌ و كشتگان‌ خود ياد كردند و سرانجام‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيدند كه‌ باعث‌ اين‌ خونريزى‌ و برادركشى‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) و معاويه‌ و عمروعاص‌ است‌ .

و اگر اين‌ سه‌ نفر از ميان‌ برداشته‌شوند ، مسلمانان‌ تكليف‌ خود را خواهنددانست‌ . سپس‌ با هم‌ پيمان‌ بستند كه‌ هر يك‌ از آنان‌ متعهد كشتن‌ يكى‌ از سه‌ نفر گردد . ابن‌ملجم‌ متعهد قتل‌ امام‌ على‌ ( ع‌ ) شد و در شب‌ نوزدهم‌ ماه‌ رمضان‌ همراه‌ چند نفر در مسجد كوفه‌ نشستند .

آن‌ شب‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) در خانه‌ دخترش‌ مهمان‌ بودند و از واقعه‌ صبح‌ با خبر بودند ، وقتى‌ موضوع‌ را با دخترش‌ در ميان‌ نهاد ، ام‌كلثوم‌ گفت‌ : فردا جعده‌ را به‌ مسجد بفرستيد . حضرت‌على‌ ( ع‌ ) فرمود : از قضاى‌ الهى‌ نمى‌توان‌ گريخت‌ . آنگاه‌ كمربند خود را محكم‌ بست‌ و در حالى‌ كه‌ اين‌ دو بيت‌ را زمزمه‌ مى‌كرد عازم‌ مسجد شد .

كمر خود را براى‌ مرگ‌ محكم‌ ببند ، زيرا مرگ‌ تو را ملاقات‌ خواهدكرد . و از مرگ‌ ، آنگاه‌ كه‌ به‌ سراى‌ تو درآيد ( 10 ) . جزع‌ و فرياد مكن‌ ابن‌ملجم‌ ، در حالى‌ كه‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) در سجده‌ بودند ، ضربتى‌ بر فرق‌ مبارك‌ خون‌ از سر حضرتش‌ در محراب‌ جارى‌ شد و محاسن‌ ( 11 ) آن‌ حضرت‌ وارد ساخت‌ . شريفش‌ را رنگين‌ كرد .

در اين‌ حال‌ آن‌ حضرت‌ فرمود : " فزت‌ و رب‌ الكعبه‌ " به‌ خداى‌ كعبه‌ سوگند كه‌ رستگار شدم‌ سپس‌ آيه‌ 55 سوره‌ طه‌ را تلاوت‌ فرمود :


" شما را از خاك‌ آفريديم‌ و در آن‌ بازتان‌ مى‌گردانيم‌ و بار ديگر از آن‌ ( 12 ) بيرونتان‌ مى‌آوريم‌ . حضرت‌على‌ ( ع‌ ) در واپسين‌ لحظات‌ زندگى‌ نيز به‌ فكر صلاح‌ و سعادت‌ مردم‌ بود و به‌ فرزندان‌ و بستگان‌ و تمام‌ مسلمانان‌ چنين‌ وصيت‌ فرمود :


" شما را به‌ پرهيزكارى‌ سفارش‌ مى‌كنم‌ و به‌ اينكه‌ كارهاى‌ خود را منظم‌ كنيد و اينكه‌ همواره‌ در فكر اصلاح‌ بين‌ مسلمانان‌ باشيد . يتيمان‌ را فراموش‌ نكنيد ، حقوق‌ همسايگان‌ را مراعات‌ كنيد . قرآن‌ را برنامه‌ى‌ عملى‌ خود قرار دهيد . نماز را بسيار گرامى‌ بداريد كه‌ ستون‌ دين‌ شماست‌ ."


حضرت‌ على‌ ( ع‌ ) در 21 ماه‌ رمضان‌ به‌ شهادت‌ رسيد و در نجف‌ اشرف‌ به‌ خاك‌ سپرده‌شد ، و مزارش‌ ميعادگاه‌ عاشقان‌ حق‌ و حقيقت‌ شد . 



دانلود
روضه جانسوز امير المومنين(ع) از زبان رهبر انقلاب

 

منبع: مشرق

برچسب ها شهادت،شهادت حضرت علی،امام علی علیه السلام،ماه رمضان،ماه مبارک،ماه ضیافت،ماه رمضان،شب قدر،شبهای قدر،شهادت مولا علی،علی مولا،مولای متقیان،امام علی ع،شیعه،خبر،حضرت علی (ع) چگونه به شهادت رسید؟،حضرت علی (ع) چگونه به شهادت رسید،حضرت علی چگونه به شهادت رسید،شبهای قدر،قدر،امام،علی،علی علیه السلام،افکار نیوز،محمد،پیامبر،حضرت علی،امام حسین،امام حسن،ابن ملجم،ابن ملجم مرادی،۱۹ رمضان،امیرالمؤمنین،وصیت حضرت علی علیه اسلام،سوگند به پروردگار كعبه كه رستگار شدم،فزت و رب الكعبة،کوفه،شب شهادت امام علی،شهادت , معاویه،خوارج،shahadat،imam ali،ali،شهادت مولی الموحدین،روضه امام علی،روضه،دانلود،دانلود روضه شهادت امام علی،رهبر،روضه خوانی رهبر،امام رضا،ضامن آهو،سیره و انديشه‏ اخلاقى امیرالمومنین(ع)،توبه،گناه،شفاعت،شب قدر،توبه از ديدگاه حضرت على عليه السلام،آزادی از نگاه امیر المؤمنین،آزادی از نگاه امام علی،امام رضا (ع) و مأمون،مامون،طبری،امامت علی در قرآن،شیعه،سنی،مباهله،جايگاه على در قرآن،ویژگی‏‌های امام علی(ع)،مظلومیت امام علی(ع)،ایوان نجف عجب صفایی دارد،دانلود نوحه،مداحی، ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
نظرسنجی
نظر شما کاربران و دوستان عزیز درمورد این سایت چیه؟
شما بیشتر به چه مطالبی علاقه دارید؟
انجمن سایت
آمار سایت
  • کل مطالب : 561
  • کل نظرات : 185
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 37
  • آی پی امروز : 31
  • آی پی دیروز : 65
  • بازدید امروز : 94
  • باردید دیروز : 108
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 94
  • بازدید ماه : 3,422
  • بازدید سال : 30,296
  • بازدید کلی : 533,492
  • کدهای اختصاصی
    اوقات شرعی
    ابزار هدایت به بالای صفحه
    کانال ما در آپارات
    کانال ما در آپارات

    بنر و لوگوهای دوستان
    ریز نوشت

    امیرالمومنین علی(ع) خطاب به مالک:

    وَلاَ تَعْقِدْ عَقْداً تَجُوزُ فِيهِ الْعِلَلُ



    با دشمن پیمانی مبند که قابل تفسیر باشد.

    [نامه 53 تهج البلاغه]

    روز نوشت

    آقای روحانی عزیز!

    حالا که به خوبی و خوشی توافق انجام شد؛

    ما منتظر دلار 1200 تومانی،

    مرغ 1700 تومانی،

    پراید 5 میلیونی،

    وام های بانکی زودبازده،

    سکه طلای 400 هزار تومانی،

    یارانه ی 250 هزار تومانی،

    ثبات در بازار،

    رونق در کسب و کار،

    کاهش نرخ بیکاری،

    کاهش تورم،

    چرخیدن چرخ کارخانه های،

    چرخیدن سانتریفیوژها،

    چرخیدن چرخ زندگی مردم

    و تمامی وعده های 100 روزه ای که عدم اجرای آن را به مذاکرات گره زدید، هستیم!

    ریز نوشت 2

    حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی:
    ناگفته‌هایی از امام(ره) دارم که فعلا هم نخواهد گفت.


    حضرت روح الله:
    اكنون كه من حاضرم، بعض نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممكن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض می‌كنم آنچه به من نسبت داده شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست مگر آن‌ كه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق كارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.


    خرمشهر را خدا آزاد کرد؛

    نه کدخدا..

    خط امام..

    شما در صدد اين نباشيد كه منحرفين را راضى كنيد، در صدد اين باشيد كه منحرفين را اصلاح كنيد. منحرفين را بخواهيد راضى كنيد، شما را مى‌كشند به انحراف!
    [حضرت روح الله]

    کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمی دانیم؛ ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند.

    اگر بند بند استخوان هایمان را جدا سازند،
    گر سرمان را بالای دار ببرند،
    اگر زنده زنده در شعله های آتشمان بسوزانند،
    اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت ببرند،

    هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمی کنیم..
    [حضرت روح الله]

    شعرهای منتخب

    گرفته است سیاهی زمانه را در بر

    چنان شده ست که شیطان، نمی‌کند باور


    دوباره قصه‌ی تاریخ می‌شود تکرار

    دوباره قصه‌ی احزاب، باز هم خیبر

    ادامه...